مثله اينكه بعضي از آدما مي تونن سرنوشت هاي مشابهي داشته باشند يا حداقل اينكه خروجي مشكلاتشون منجر به عكس العمل هاي مشابهي بشه. اگه وضع همينجوري پيش بره فكر مي كنم حدود چند ماه ديگر اين مطالب رو تو وبلاگم مي نوشتم ولي همين امروز اون ها رو تو وبلاگ ديگران خوندم:
"امروز اسم تو از تمام كاغذهاي موجود در زندگي من پاك شد.
امروز ديگه هيچ برگه اي نيست كه من و تو رو به هم وصل كنه.
ولي يه جايي هست كه اسمت هنوز اونجاست.
اسم تو هنوز در خاطرات من هست.
يك سال زندگي من در تعهد به تو گذشت.
حالا ديگه مهم نيست كه روي كاغذ ها چي نوشته شده يا از روي كاغذ ها چي پاك شده.
مهم اينه كه هنوز توي ذهن من روي همون سلولهاي خاكستري معروف،يه چيزهايي باقي مونده،
و جذابيت يه نبرد تازه، يه بازي تازه براي پاك كردن همه اون ها " از درباره هستي من.
و
"می دونی ... دلم می خواست تا يه سال نشده ، تا اينهمه نشده ، تا اينقدر دير نشده ، اينو برات می نوشتم ... اما داره يه سال می شه ، اينهمه شده ، و اينقدر دير ... و تازه تر اينکه می دونم هيچ وقت نميای اينجا ، هيچ وقت نمی خونيشون ... هيچ وقت ِ هيچ وقت ... يه وقتايی ، يه جاهايی ، يه چيزايی خيلی خيلی دير می شن ... و تو هيچ وقت نخواهی دونست چرا و چقدر ." از Carpe Diem