لوگو براي گاه نگار


سايت هاي ديدني

Persia Desert
Public Broadcasting Service (PBS)
نشريه سخن
كارنامه

وب لاگهاي ديگر

پويه
باكره
سيزيف
خوابگرد
طراوت
Rahaa
شروين
آذر و آينه اش
Carpe Diem
مشهدي ها
خانه آدم كجاست
درباره هستي من
اخترك ب-٦١٢ كجاست

World Cartoon & Caricature

نوشته هاي قديم


آبان ٨٠
آذر ٨٠
دي ٨٠
بهمن ٨٠
اسفند ٨٠
فروردين ٨١
ارديبهشت٨١
خرداد٨١
تير٨١
مرداد٨١
شهريور٨١
مهر٨١
آبان ٨١
آذر ٨١
دي ٨١
بهمن ٨١
اسفند ٨١
فروردين ٨٢
ارديبهشت ٨٢

يادداشتهاي تنهائي  


عكسهاي من-١١ آلبوم تماس بگيريد

Thursday, January 31, 2002 :::
 

كساني كه فيلم Green Mile رو ديده باشند ميدونن كه Green Mile نام مستعار محلي بود كه محكومين به اعدام در روزهاي آخر اونجا نگهداري مي شوند.
گاهي اوقات فكر مي كنم در Green Mile هستم ولي اقامتم خيلي طولاني شده، بعضي وقتها آدم با افكار پريشون، Green Mile رو خودش مي سازه و گاهي ديگران و گاهي جامعه.
تفاوت ما با رزيدنت هاي Green Mile فيلم Green Mile اينه كه يه زندانبان مهربون در روزهاي آخر آدمو تر و خشك نمي كنه.


Thursday, January 31, 2002


Tuesday, January 29, 2002 :::
 

امروزيه سري به وب لاگهاي ديگران و جديد زدم و تعدادي از اونها رو مرور كردم. دونستن يه نكته واسم جالبه و اون اينكه چند درصد از نويسندگان موقع نوشتن به خواننده فكر نمي كنند و به قول سينمايي ها به گيشه نظري ندارند.آيا به همه آنچه مينويسيم، اعتقاد داريم. آيا آنچه ميتراود مينويسيم يا آنچه بايد بتراود. به نظر شما هنر معلول است يا علت!


Tuesday, January 29, 2002


Monday, January 28, 2002 :::
 

پنجشنبه صبح بود، اواسط بهمن ماه ٧٦ .مدتي بود با زندگي درگيري داشتم، زودرنج و دل نازك شده بودم،تصميم گرفتم برم قله توچال شب رو اونجا بخوابم تا كوله رو بستم و وسايل زمستوني رو روبراه كردم، ظهر شده بود.
شروع و حركت. هوا بدجوري گرفت و وقتي خيس عزق به شيرپلا رسيدم، ديگه از خورشيد خبري نبود و همه جا رو مه گرفته بود.ساعت ٣ رسيدم به سنگ سياه و تصميم گرفتم روز بعد راهي قله بشم.وسايلم رو پهن كردم و بساط چاي.جاي شما خالي!
يه دفعه به سرم زد برم قله و برگردم.يه كيف كمري و يه ذره تنقلات و باز حركت. كولاك شديد و حركت ابرها بشدت سريع.احساس مي كردم سمت چپ صورتم ديگه مال خودم نيست. خيلي دلم مي خواست حركت خودمو از ميون اين كولاك و باد و سرما از بالا ببينم، خيلي جالب ميشد نه!
خلاصه رسيدم به قله و پناهگاهي كه مدتي بود از پشت عينك يخ زده ام انتظار شو مي كشيدم و وارد شدم. در كمال ناباوري ديدم يك نفر ديگه پشت به من نشسته،سلام كردم ولي جوابي نشنيدم. رفتم جلوش و بهش شوكولات تعارف كردم و تازه فهميدم اوضاع از چه قراره. بلافاصله سعي كردم به تحرك وادارش كنم و با خوردن تنقلات، انرژي تحليل رفته بدنش تا حدي جبران شد. بعد از اون عليرغم اينكه هنوز كاملا عادي نشده بود، قبل از اينكه تاريك بشه به اتفاق اومديم پايين ،در حاليكه من با خودم فكر مي كردم چرا يه دفعه زد به سرم كه برم قله. خلاصه اينكه هميشه همه چيز اتفاقي نيست.


Monday, January 28, 2002


Sunday, January 27, 2002 :::
 

يكي از رستورانهاي معروف پاريس Buddha Bar نام دارد كه ظاهرا(چون من كه نرفته ام) داراي دكوراسيون خاصي است و در آن موسيقي زنده هم اجرا مي شود، موسيقي Non JAVAT اين رستوران داراي ويژگي هاي خاص خود است كه بايد بشنويد و قضاوت كنيد.
مجموعه اي از اين موسيقي در چندين CD ، بنام همان رستوران جمع آوري شده ودر سايتهاي فروش الكترونيكي موجود هستند.


Sunday, January 27, 2002


 

گريه كن، گريه كن، بگذار بتركد بغض لميده بر حلقومت ،گريه ات را فرياد بزن، فرياد، تا رسوا كند فتنه گري بازويي كه باتوم را بدنام كرده است! درد من از زشتي پندار است تا كراهت رفتار، از چشمان دريده ايست كه جماعت كوران را مقتداست و از زشت روياني است كه زيبايي را جرم مي دانند. گريه كن،گريه كن.


Sunday, January 27, 2002


Saturday, January 26, 2002 :::
 

قابل توجه اونهايي كه به قول بعضيها از موسيقي جوادي خسته شده اند:
گروه Ekova به نوعي نگاهش به فرهنگ ملل مختلف است و تركيب موزوني از عود، الكترونيك ،پركاشن را ارايه مي دهد. در اين گروه يك ايروني بنام آرش خلعت باري است كه در Track هفتم اثري بنام Heaven's Dust ، به تنهايي بار امانت را به دوش مي كشد.


Saturday, January 26, 2002


 

خوش به حال دوست خوبم اخترك ، چقدر دلم براي خلوت كوه و برف و زمزمه هاي تنهايي ، لرزيدن و دوباره گرم شدن،آميختن با ابر و باد و كولاك تنگ شده در اولين فرصت خودم را غرق خواهم كرد.


Saturday, January 26, 2002


 

"اگر مردان واقعا براي برخي مشاغل مناسبتر از زنان هستند ديگر چه لزومي دارد كه براي دور نگه داشتن زنان از چنين مشاغلي اين همه قانون به تصويب برسد و نيازي نيست كه آنها را از آن كارها باز بداريم.آزادي و رقابت مشخص خواهد كرد كه چه كسي از عهده چه كاري بر مي آيد."
اين متن در روزنامه همشهري به نقل از "جان استوارت ميل" در قرن نوزدهم در كتاب "انقياد زنان" نوشته شده است و پس از سالها تازه به نظر مي رسد.
جان استوارت ميل در سال ١٨٥٦ به پارلمان انگلستان راه يافت و سه سال سرسختانه از عقايد خود دفاع كرد و به همراه دخترش انجمن ملي حق زنان را ايجاد كرد.
جالب است بدانيد از جمله مخالفان "ميل" ، "زيگموند فرويد" است كه معتقد است داشتن يا نداشتن حق راي براي زنان چيزي را عوض نمي كند و آنها مقهور طبيعت خويش هستند.


Saturday, January 26, 2002


Thursday, January 17, 2002 :::
 

اگه يه روز يه عكس بهتون نشون بدن كه توش چند رديف ميله فلزي عمودي باشه و يك گل سرخ كه يه برگشو از ميون ميله ها آورده باشه بيرون، چه برداشتي از اون عكس خواهيد داشت
با خودتون فكر مي كنيد كه گل سرخ رو زنداني كردند يا اينكه اون گل، رفته عيادت يك زندوني يا اينكه هر دوشون زندوني اند. يعني اگه گل يك نفر رو زندوني كنند ، چه فرقي مي كنه كه خودشم تو زندان باشه يا نباشه


Thursday, January 17, 2002


Wednesday, January 16, 2002 :::
 

بالاخره نفهميديم دنيا كوچيكه يا بزرگه، آخه هر طرف رو كه بگيري از اونورش ميزنه بيرون! شايد هم يه مفهوم بزرگه داخل يه حجم كوچيك و چون بزرگي و كوچكي دنيا از يك جنس نيستند، مي تونن تو همديگه جا بگيرن.
فكر مي كنم در مورد خصوصيات آدم هم بشه اينطوري قضاوت كرد. مگه نه


Wednesday, January 16, 2002


Sunday, January 13, 2002 :::
 

سفيدي برف من رو ياد سياهي ها مي اندازه، سياهي رفتار بعضيها، سياهي تظاهر به تجدد ، سياهي فرار از خود، سياهي عشق هاي سياه، سياهي...
آخه تا سفيد نباشه، آدم رنگها رو قاطي مي كنه. اصلا سياه كه رنگ نيست مگه نه اينكه وقتي تو سبدت هيچي نباشه، سياهه و و وقتي همه ٢٥٥ باشند، ميشه سفيد. پس اونايي كه سياه رفتار هستند، بايد بدونند كه توي سبدشون هيچي ندارن و هر چي دارن هيچه واونايي كه تو دلشون سفيده، بايد دقت كنند كه همه چيز دارن يعني همه بيت هاشون يكه.١١١١١١١١١...


Sunday, January 13, 2002


Thursday, January 10, 2002 :::
 

شايد يكي از دلايلي كه مردم ايران ، عليرغم تمام نابساماني ها و مشكلات ، بار ديگر به خاتمي راي اعتماد داد، يك احساس مثبت بود كه مصداق بيت زير است:
من ندانم به نگاه تو چه رازيست نهان
كه من اين راز توان ديدن و گفتن نتوان


Thursday, January 10, 2002


 

برداشت:
پاروها ، تكيه داده بر ديوار، ابرهاي گريان را نشانه رفته اند.
تورهاي انباشته، در عطر ملايم انبارها، بوي تند ماهيان را فراموش كرده اند و
سماجت لنگرها اگر نبود،اشتهاي توفان زورقي باقي نمي گذاشت.
در تابش صاعقه ها، پشت پنجره ها پيداست
چشمهاي نگران در نوسان بين موجهاي بي تاب و سفره هاي بي نان.


Thursday, January 10, 2002


Tuesday, January 08, 2002 :::
 

مي گويند: در راستاي حمايت از توليد كنندگان اتومبيل، انجمن حمايت از مصرف كنندگان اتول، تاسيس شد.(بدون شرح)
به گفته سازمان گسترش و نوسازي بعضي چيزها ، علت گروني اتومبيلهاي ساخت و پاخت داخل از نمونه هاي بسيار با كيفيت خارجي،اينه كه اونا نمي توانند جلو ما بوق بزنند.(البته اين آزمايش جلو تابلو بوق ممنوع انجام شد.)


Tuesday, January 08, 2002


Monday, January 07, 2002 :::
 

تاتر در سينما
بالاخره فيلم سگ كشي اثر بيضايي را ديدم.بيشتر شبيه تاتر بود و نه فيلم و به نظر من اگر اين تاتر را در سالن تاتر شهر مي ديدم تاثير قوي تري روي من مي گذاشت.بازيها نيز به اين حس صحه ميزاره، چيزي كه براي من خوشايند بود،ساختار فيلم است كه به موازات داستان آن،جلوه گري مي كند.
كادر بندي ها،ماجراهاي پس زمينه مانند تصادف و پليس در حال جريمه، رژه نيروهاي بسيجي در بسياري از صحنه ها، كارگران مشغول كار در جوار هتل ، پدر اهل مطالعه منشي قديمي آقاي معاصر، شخصيت كارمند هتل و بسياري از صحنه هاي پر محتواي ديگر.
از لحاظ داستان ، من مساله خاصي رو در فيلم نمي بينم. عده اي از دوستان فيلم رو فمنيستي قلمداد كرده اند كه بنظر من اينطور نيست و در اين فيلم به تعداد مردهاي بد،مردهاي خوب وجود داره و به تعداد زنهاي خوب، زنهاي بد و حتي تعداد مردهاي بي عرضه،زنهاي بي عرضه.!!!
بطور كلي هر وقت منطق، ملاك كنشهاي اجتماعي قرار بگيره، پارامتر جنسيت قابل حذف است ولي از آنجا كه درجامعه ما، در اكثر موارد، عرف ملاك است از اين جمله ها زياد مي شنويم:
زنها....مردها...نرها...ماده ها...ذكورها..اناثها....
و كم كم در صورت نداشتن جهانبيني،باورمون ميشه كه اگه مرد هستيم بايد...و اگه زن هستيم بايد...
در مجموع از ديدن فيلم لذت بردم.


Monday, January 07, 2002


Saturday, January 05, 2002 :::
 

يكي از مسايلي كه انسانها درگيرش هستند، مساله سوتفاهم و دلگيري است. حتما شما تا بحال از كسي دلگير شدين و حتي گاهي اوقات خيلي عصباني، وشايد حتي واسه طرف، خط و نشون هم كشيده باشين ولي بعد از مدتي همه چيز به حالت طبيعي برگشته.
دو مطلب در اين شرايط مطرح ميشه :
اول اينكه اكثر اوقات ، اين ما هستيم كه نحوه برخورد طرف مقابل رو با خودمون مشخص مي كنيم ، در حقيقت رفتار ديگران به نوعي عكس العمل رفتار خود ماست. البته اين مساله به اين معني نيست كه اگه كسي با ما بد كرد، يعني قبلا ما هم با او بد كرده ايم! نه ، به اين معني است كه رفتار ما به او اجازه بد كردن داده است. اگه كسي مظلوم واقع شد، يعني رفتاري داشته كه به يك ظالم، اجازه ظلم كردن داده است.

دوم اينكه هر نوع كدورت يا دلخوري، بيش از همه به خود شخص ضرر مي رساند و موجب تشويش و نگراني مي شود و مانند يك زخم فرد را دچار بيماري مي كند . پس براي اينكه باطني سالم و پرنشاط داشته باشيم بايد آنرا از هر گونه كدورت پاك كرد. پيشنهاد ميكنم همين الان گوشي رو برداريد و ...
و براي ادامه دوستيها اصل اول را كه در بالا ذكر شد، به خاطر داسته باشيد.


Saturday, January 05, 2002




Powered by Blogger