لوگو براي گاه نگار


سايت هاي ديدني

Persia Desert
Public Broadcasting Service (PBS)
نشريه سخن
كارنامه

وب لاگهاي ديگر

پويه
باكره
سيزيف
خوابگرد
طراوت
Rahaa
شروين
آذر و آينه اش
Carpe Diem
مشهدي ها
خانه آدم كجاست
درباره هستي من
اخترك ب-٦١٢ كجاست

World Cartoon & Caricature

نوشته هاي قديم


آبان ٨٠
آذر ٨٠
دي ٨٠
بهمن ٨٠
اسفند ٨٠
فروردين ٨١
ارديبهشت٨١
خرداد٨١
تير٨١
مرداد٨١
شهريور٨١
مهر٨١
آبان ٨١
آذر ٨١
دي ٨١
بهمن ٨١
اسفند ٨١
فروردين ٨٢
ارديبهشت ٨٢

يادداشتهاي تنهائي  


عكسهاي من-١١ آلبوم تماس بگيريد

Saturday, March 30, 2002 :::
 

خوب اين هم از تعطيلات، تمام تلاشم توي اين چند روز اين بود كه به خودم فكر كنم، به تفاوتهائي بين خود واقعيم با خودي كه ديگران مي شناسند، انتظاراتي كه گاهي مجبورم اجابت كنم، به رفتارهايي كه با انجام دادنشون به خاطر عرف، به روحم آسيب مي زنم، به اونهايي با انجام ندادنشون به خاطر عرف، روحم آسيب ميبينه ، به آينده خود واقعيم و به آينده خود ديگرم!

گاهي اوقات از خود واقعيم خجالت مي كشم، از بي توجهي و كم لطفي بهش، از اينكه مثله مجرمها قايمش مي كنم و هر از چندي بهش آب و غذا ميدم و اونهم با بزرگواري بهانه هاي احمقانه ام رو مي پذيره، اگر چه توي چشماش ميبينم كه به حماقتم مي خنده و توي چشماش ميبينم كه به اسارتم ميگريه.
بيشترين كاري كه براش ميكنم اينه كه به موسيقي هائي كه دوست داره دعوتش كنم، گاهي اوقات هم براش كتاب مي خونم، از اون نويسنده هائي كه چشاشو مي شورند، وقتي هق هق اونو مي شنوم مي دونم كه تا يه مدتي شارژه شارژه! گاهي هم يكسري از عكسهاي يادگاريشو بهش نشون مي دم، عكس غروباي دماوند، آتيشاي تو جنگل، دوستاش زير بارون و ...
اي كاش بشه امسال بيشتر باهاش باشم


Saturday, March 30, 2002


Tuesday, March 19, 2002 :::
 

لحظاتي سكر آور در بستري از ترنم، چه خاطره انگيز مي كند تصوير باز شدن غنچه را.
هميشه لحظات پاياني سال يادآور گذر عمر و بي وفائي دنيا، اين بد عجوزه هزار داماد است و اگر چه عمر برف است و آفتاب تموز ولي سفيدي برف و چشيدن گرمائي كه در آستانه آب شدن تو را از خود بي خود مي كند، دلچسب مي نمايد بودنت را و رفتنت را.
تمام آنچه براي يك دوست آرزوست، در يك نگاه خلاصه مي شود. نگاهي كه محرك است براي رسيدن به آنچه مي خواهد و تمام آرزو نيز همين است. رسيدن به آنچه لياقت اوست، فتح هدف، استيلا بر مشكلات و اشتياق به تكامل.

در آستانه سال نو كه نه، مدام، اين اشتياق را براي شما آرزو مندم.


Tuesday, March 19, 2002


 

ديروز روزنامه همشهري، قسمت ويژه نامه تهران را مطالعه مي كردم كه يه دفعه يكي از عكسهاي خودم كه از تهران گرفته بودم رو در يكي از صفحات مياني ديدم. من اين عكس رو در دو سايت اينترنتي قرار داده ام، يكي در Webshots و ديگري در سايتي كه در مورد پايتختهاي دنياست و در هر دو جا هم مساله استفاده از عكس بدون اجازه عكاس ممنوع ذكر شده ولي اين آقايون بدون اجازه اونو توي روزنامه عمومي چاپ كرده اند و حتي در پايان مقاله هيچ مرچعي در خصوص منبع مورد استفاده ، ذكر نشده است.
شايد ازشون شكايت كنم!!


Tuesday, March 19, 2002


Monday, March 18, 2002 :::
 

آيا تا بحال اعلاميه ٣٠ ماده اي حقوق بشر را خوانده ايد.و آيا تا بحال قانون اساسي ايران رو هم خونده ايد
اگر اين دو رو با هم مقايسه كنيد به حقايقي پي خواهيد برد در خصوص نقض حقوق بشر به صورت قانوني !!
در زير چند ماده رو بازگو مي كنم :

ماده ٣- هر كس حق حيات، آزادي و امنيت شخصي دارد.
ماده ٥- هيچ كس را نبايد تحت شكنجه يا رفتار يا كيفر ظالمانه، غير انساني يا تحقيرآميز قرار داد.
ماده ٩- هيچ كس را نبايد خود سرانه توقيف، حبس يا تبعيد كرد.
ماده ١٦- هر مرد و زن بالغي حق دارد بدون هيچ محدوديتي از حيث نژاد، مليت يا دين، ازدواج كند و تشكيل خانواده بدهد.
ماده ١٨- هر كس حق آزادي فكر، وجدان و دين را دارد. اين حق شامل آزادي تغيير دين يا اعتقاد، و همچنين شامل آزادي اظهار دين يا اعتقاد در تعاليم، مراسم، عبادات و شعائر، چه به تنهائي و چه به اتفاق ديگران و در جمع يا خلوت است.
ماده ١٩- هر كس حق آزادي عقيده و بيان را دارد...

كتابچه اعلاميه جهاني حقوق بشر با ترجمه رضا رضائي و مصور سازي حسن كريم زاده توسط نشر كوچك ارائه شده است.


Monday, March 18, 2002


Thursday, March 14, 2002 :::
 

در چند روز گذشته تعدادي از دوستان و همكاران، كه تعدادشون كم نيست، راهي ديار كفر و الحاد شده اند و ظاهرا سفارت كانادا داره چند ماه آخر سال ميلادي گذشته رو تلافي مي كنه. چيزي كه واسه من سواله اينه كه آيا اينها واقعا به كاري كه دارن مي كنند واقفند يا چون همه دارن ميرن ، اينها هم راهي شدند. من كاملا به شرايط كنوني اشراف دارم و مي دونم كه اينجا چه مشكلات مسخره اي وجود داره و گاهي خودم هم فكر مي كنم كه ديگه تحمل اين مملكت رو ندارم و شديدا بين اين مردم، احساس غربت مي كنم ولي هنوز نتونستم به خودم بقبولونم كه اونجا راحت تر زندگي خواهم كرد، من احساس مي كنم ما محكوم بخت و اقبال خويش هستيم و به هيچ ترتيبي نمي تونيم از اون فرار كنيم خواه تو امريكا باشيم خواه تو علي آباد كتول. به زعم اينجانب رفتن فقط شكل مشكلات رو عوض مي كنه و مشكلي رو حل نمي كنه. مشكل ما اينه كه با خودمون هنوز كنار نيومديم.


Thursday, March 14, 2002


Tuesday, March 12, 2002 :::
 

چه خوب بود اگه يه نفر روانشناس يا كسي كه آشنا به علوم روانشناسي است، يه تحليل در مورد جماعت اينترنتي در ايران مي كرد. مطالعه و آناليز Profile كاربران YAHOO و HOTMAIL مي تواند بسيار موثر باشد. اونجا آدمها با ساختن شناسه هاي مجازي ، براحتي از علائق و نيازها شون صحبت كرده اند چون احساس مي كنند از رسوائي در امانند.
واي بر ما كه عمريست دچار خودسانسوري هستيم و دائم به ما آموخته اند كه آنچه در ذهنمان مي گذرد را، همانجا دفن كنيم.


Tuesday, March 12, 2002


Monday, March 11, 2002 :::
 

چند آلبوم جديد از عكسهاي من:
١-كوير
٢-كاخ گلستان
٣-طبيعت


Monday, March 11, 2002


Sunday, March 10, 2002 :::
 

مي گويند:
-"خدايان بدبختي را براي انسانها مي بافند تا نسلهاي آينده دستمايه اي براي آواز خواندن داشته باشند."

-"در دوزخ توبه ممنوع است."

-"وصال اگر چه در دوزخ باشد ولي من و تو را ما مي كند."


Sunday, March 10, 2002


Saturday, March 09, 2002 :::
 

خنده هاي مجازي دوصورتك كه در پس نقاب تلاش مي كنند ذهن مقابل را كنكاش كنند،
كنكاش دوصورتك كه در پس نقاب تلاش مي كنند به يكديگر لبخند هديه كنند.
چه سخت است تحمل لبخند نديدن به جرم ناشناخته بودن و لبخند نزدن به دليل نشناختن.
رها كن جويبار محبت را ، خواه به كوير بريزد خواه به دشت.
خواه بخواهند يا نخواهند، تو را آسيبي نمي رسد
"شب پره گر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نكاهد"


Saturday, March 09, 2002


Thursday, March 07, 2002 :::
 

در يك تاكسي در حال حركت در بزرگراه:
پسر با صداي بچگانه : پدر ، چرا اين تابلوها اينقدر بزرگ ساخته شده اند
پدر با بي توجهي: چي، آها چون اينجوري بهتره
پسر با صداي بچگانه : پدر چرا جلو تاكسي دو نفر به زور اينطوري نشسته اند
پدر : خوب مگه چه عيبي داره، اينجوري بهتره ديگه
پسر با صداي بچگانه : پدر چرا مامان تو خونه اينقدر از صبح تا شب كار مي كنه و تو وقتي تو خونه هستي همش استراحت مي كني
پدر: خوب بايد همينطوري باشه ديگه عزيزم، اينجوري بهتره ديگه
پسر:...
پدر: بسه ديگه تا كي بايد جواب بدم!!!!

فكر مي كنيد اين پسر با صداي بچگانه وقتي پدر بشه به سوالات بچه اش چطوري جواب خواهد داد
فكر مي كنيد در اين جامعه تا بحال به چند تا سوال واقعا جواب داده شده است


Thursday, March 07, 2002


Wednesday, March 06, 2002 :::
 

ديروز عصر دور از جون شما رفته بوديم بيمارستان بقيه الله ، عيادت يكي از اقوام . در بدو ورود جلو خانمها را مي گرفتند و به زور يه چادر مشكي سرشون مي كردن و اگر طرف به دلايل عقيدتي يا بهداشتي از پوشيدن آن خودداري مي كرد ، از ورود آنها جلوگيري مي كردند.
توي اين مملكت واقعا يك بام و هزار هواست، تو خيابون يه جور لباس مي پوشند، توي پيست ديزين روسري سرشون نمي كنند، توي بيمارستان به زور چادر سر مردم مي كنند، تو مهموني اصلا لباس تنشون نمي كنند و ...
واقعا از اين همه افراط و تفريط چه چيزي عايد اين مردم مي شود، آيا تمام اين پوشيدنها و نپوشيدنها از روي علم و آگاهي و ايمان انجام مي شود و يا فقط پرده اي بر سر صد عيب نهان مي پوشيم و يا نمي پوشيم
اگر عمل از روي آگاهي انجام شود ، هيچگاه تن به ابتذال تعصب و افراط نمي آلايد


Wednesday, March 06, 2002


Tuesday, March 05, 2002 :::
 

بالاخره از سفر برگشتم و بدون حادثه، مسير رفت با ٧٤٧ پريديم و برگشت با ٧٤٧ RD يعني توپولوف!!!غير قابل مقايسه، حتي برخورد مهماندارها هم فرق مي كند.
در مسير برگشت هنگام نزديك شدن به تهران با توده هواي آلوده مواجه شديم. آدم باور نمي كنه كه بايد داخل اين نا بساماني فرود بياد، اصلا چطوري ما زنده ايم، يواشكي چند تا عكس گرفتم و به محض چاپ شدن در معرض ديد قرار خواهم داد .فقط قله دماوند بود كه تن به ابتذال آلودگي نداده بود و هنوز با لاتر از همه بيقراري اين جماعت سرگشته را نظاره مي كرد.
چه صبري!
در مسير رفت هم يه اتفاق جالب افتاد و اون اينكه يه گروه ٢٠-٣٠ نفري امريكايي مسلمون كه از سفر مكه بر مي گشتند ، با ما همسفر شدند.مي گفتند حالا كه اينهمه راه از اونطرف دنيا اومديم ، مي خواهيم مشهد رو هم ببينيم.خلاصه وقتي سوار هواپيما شدم يكي از خانمهاي اين گروه سر جاي من نشسته بود ، وقتي ازش علت رو پرسيدم گفت صندلي اون بين دو تا مرد واقع شده و به هيچ قيمتي بين دو تا مرد نخواهد نشست و خوب طبيعتا من جامو با اين خانم عوض كردم. زن امريكائي و اين حرفها!!


Tuesday, March 05, 2002




Powered by Blogger