پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردني است ....
"من عين يه گنجشك بال زخمی كه نمیتونه پرواز كنه، اينجا افتادم، از هراس خيلی چيزها قلبم تند تند میزنه و نفسم توی سينه حبس میشه، اما من چارهای جز تحمل ندارم و بايد اين شرايط رو بپذيرم تا يه روز اگه خدا خواست بالم خوب شه، آنوقت منتظر لحظهی فرار باشم. با خودم میگم آيا اون روز میياد؟ آيا من يه بار ديگه، آره فقط يه بار ديگه میتونم تو آسمون آبی زندگی پرواز كنم؟ شايدم ديگه پيش نياد. به هر حال من هنوز هم اميدوارم." ...
اين نوشته ها توسط به بلاگر جوان نوشته شده كه ظاهرا ديگر در بين ما نيست، آزيتا نويسنده وب لاگ " زن رشتي " به سرطان پيشرفته اي دچار بوده و در آخرين ماه هاي زندگيش اين وب لاگ را مديريت مي كرده، يادداشت دوستش در آخرين نوشته اين وب لاگ كه بعد از مرگ آزيتا نوشته شده، بسيار تاثر برانگيز است. اگرچه مرگ يك حقيقت است و همه ما دير يا زود راهي هستيم ولي نمي دانم چرا از مرگ اين دختر ، اينقدر متاثر شدم. خدا كنه بالش خوب شده باشه .