خوب راستشو بخواهيد معمولا همه چيز از يك انگيزه شروع ميشه و با نبودن اون انگيزه ، پايان خواهد پذيرفت. بيشتر از يك سال و نيم پيش بود كه من گاه نگار رو با دل مشغولي هاي خاص خودم شروع كردم و اين زماني بود كه تعداد وب لاگ هاي فارسي بسيار اندك و ناچيز بود. در اين مدت از همه چيز نوشتم، از درد، از شادي ، از بغض و از هيجان، از خاطرات، از بي رحمي روزگار، از تو ! و ... .
ولي امروز احساس مي كنم كه كار من با اين وبلاگ تمومه، ديگه براي نوشتن هر چند با ادبياتي ضعيف، انرژي و به بياني بهتر انگيزه ندارم . به قولي "ديگر نتوانم كه كنم ناز و دهم رنگ".
بالاخره براي هر چيز پاياني است و امروز روز پايان گاه نگار من است. مسلما اين واژه هميشه در ذهنم به عنوان يك خاطره باقي خواهد ماند. از همراهي همه شما در اين فراز و نشيب ها سپاسگزارم .
در بيابان طلب ناله كنان همچو جرس
راه مي پويم و پيوسته ز منزل دورم
اي جنون، خاطرم آسوده اگر هست ز توست
كه به تاييد تو از مردم عاقل دورم.