سرتاسر طراوت، پر از سبز روشن، شبنم هائي به غايت لطيف، نوائي دل انگيز در فضائي مه آلود كه از ژرفاي حس بيرون تراويده، بوي دود اجاق چوپاني در دوردست، همه و همه در خاطره اي دور ، محصورم مي كنند تا مثبت بنگرم به سياهي كشنده زندگي شهري،
شايد روزي رنگي پيدا شود كه بتواند سياه را بپوشاند، نه !سياه را محو كند، رنگي كردن آنچه در بطن خود سياهي را به دوش مي كشد ، مشكلي را حل نمي كند، بايد كه سياهي از زمينه زندگي مان محو شود و بعد رويش را با رنگ هاي شاد و محرك جلا بخشيد. من دوست دارم رنگ زندگيم ، زردي باشد كه به نارنجي نزديك باشد. شما چه رنگي را دوست داريد روي سياهي هاي جامعه بكشيد?