لوگو براي گاه نگار


سايت هاي ديدني

Persia Desert
Public Broadcasting Service (PBS)
نشريه سخن
كارنامه

وب لاگهاي ديگر

پويه
باكره
سيزيف
خوابگرد
طراوت
Rahaa
شروين
آذر و آينه اش
Carpe Diem
مشهدي ها
خانه آدم كجاست
درباره هستي من
اخترك ب-٦١٢ كجاست

World Cartoon & Caricature

نوشته هاي قديم


آبان ٨٠
آذر ٨٠
دي ٨٠
بهمن ٨٠
اسفند ٨٠
فروردين ٨١
ارديبهشت٨١
خرداد٨١
تير٨١
مرداد٨١
شهريور٨١
مهر٨١
آبان ٨١
آذر ٨١
دي ٨١
بهمن ٨١
اسفند ٨١
فروردين ٨٢
ارديبهشت ٨٢

يادداشتهاي تنهائي  


عكسهاي من-١١ آلبوم تماس بگيريد

Sunday, March 16, 2003 :::
 

فرياد

ديروز از اخوان نوشتم و قرار شد شعر فرياد او را كه شجريان نيز بر آن آهنگي نهاده، در اينجا بياورم. جالب است كه به نظر مي رسد استاد آواز ايران نيز نظر خاصي به اخوان و اشعارش دارد ، گوئي دل مشغولي هاي مشترك دارند كه اين گونه فرياد اخوان را با صداي پر سوز و گداز، به شيريني بر دل مي نشاند. شايد هم همشهري بودن آن دو و سابقه دوستي ديرين، دليل ديگري بر اين يكدلي باشد.

فرياد اخوان را در نه فقط در اين شعر كه در اشعار ديگر او نيز مي بينيم،او هر كجا كه بتواند فرياد كشيده است، فرياد از آتشي كه هر از چند گاهي اين مرز وبوم را خاكستر مي كند و يادگار و غنچه و دفتر و ديوان ، همه را مي سوزاند. اخوان در شعر كاوه و اسكندر مي گويد:
باز ما مانديم و شهر بي تپش
وآنچه كفتار است و گرگ و روبه است
گاه مي گويم فغاني بركشم
باز مي بينم صدايم كوته است


و اما شعر فرياد :

خانه ام آتش گرفتست، آتشي جان سوز
هر طرف مي سوزد اين آتش
پرده ها و فرش ها را
تارشان با پود
من به هر سو مي دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ
و خروش گريه ام ناشاد
از درون خسته ي سوزان
مي كنم فرياد، اي فرياد
خانه ام آتش گرفتست، آتشي بي رحم
همچنان مي سوزد اين آتش
نقش هائي را كه من، بستم به خون دل
بر سر و چشم در و ديوار
در شب رسواي بي ساحل
واي بر من، واي بر من
سوزد و سوزد غنچه هائي را كه پروردم
به دشواري در دهان گود گلدان ها
روزهاي سخت بيماري
از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موزيانه خنده هاي
فتحشان بر لب
بر من اتش به جان ناظر
در پناه اين مشبك شب
من به هر سو مي دوم گريان
از اين بيداد مي كنم فرياد
اي فرياد
واي بر من همچنان مي سوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
وآنچه دارم منظر و ايوان
من به دستان پر از تاول
اين طرف را مي كنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش
وآن دگر سو شعله برخيزد
به گردش دود
تا سحرگاهان كه مي داند
كه بود من شود نابود
خفته اند اين مهربان
همسايگان شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا
مشت خاكستر
واي آيا هيچ سر بر مي كنند
از خواب
مهربان همسايگانم از پي امداد
سوزدم اين آتش بيداد گر بنياد
مي كنم فرياد، اي فرياد

مهدي اخوان ثالث در سال ١٣٦٩ چشم از جهان فرو بست و او را در كنار بزرگ ادب پارسي، فردوسي به خاك سپردند.


Sunday, March 16, 2003




Powered by Blogger