در يكي از مصاحبه هائي كه با خوان رولفو نويسنده معروف مكزيكي، انجام شده از او در مورد روند ويراني روستا هاي مكزيك و مرموز شدن آنها سوال مي شود و او پس از جملاتي در مورد روستا هاي باقيمانده و ساكنان كهنسالش چنين مي گويد:
"
لب از لب بر نمي دارند. شايد بد گمانند، نه فقط نسبت به ديگران بلكه حتي نسبت به خودشان. نمي خواهند درباره امورشان حرف بزنند. كسي نمي داند چكار مي كنند، از كجا مي گذرانند. روستاهائي هست كه منحصرا به كار قاچاق مي پردازند. مردم خوش ندارند به سوالي جواب بدهند. مسائل خودشان را به شيوه شخصي و خصوصي و تقريبا پنهاني حل مي كنند."
جالبه كه در سفري كه به منطقه كرمانشاه و اطراف پاوه داشتم، همين وضعيت را، در اندك روستاهاي باقيمانده ، ديدم. ظاهرا معضلات اجتماعي كشورهاي در حال توسعه، از نقاط مشتركي برخوردارند وبر خلاف تصور فقط به قوميت بستگي ندارد.