در فاصله اي نه چندان دور ، در بازگشت از سفري يك روزه، در بطن يخ و سرما از قله اي سر به فلك كشيده، در خلسه اي آرامش بخش ، تو و من نواي كوهستان را در جاده اي به باريكي اشعه نور ماشين، با تمام وجود حس مي كرديم.
يادش گرامي، وفور انعكاس نور در چشم روباه هاي بازيگوش و فرار كردنشان از مسير اتومبيل. چه زود گذشت، تو گفتي اين موسيقي از Kitaro ست و با روحيه طبيعت گراي ما همخواني دارد. نام آهنگ Lady of Dreams بود و من هنوز با شنيدنش اشك در چشمانم حلقه مي زند.
انگار همين ديروز بود. من ، محمود، قله چمن در مشهد، و در بازگشت، نور مهتاب روي سفيدي برف، پژو ٤٠٤ محمود، گرماي بخاري اتومبيل، موسيقي Kitaro، فرار بچه روباه ها، لبه هاي يخ زده، جاده، خلوت ، سكوت و روستا هائي كه به ما چشمك مي زدند.