دگر باره كوچ نسيمي وزيدن گرفته بود. تكانهاي ملايم شاخه ها، ترنم برگ ها و مهيا شدن براي دل كندن! رفتن آنها چه بر جاي مي گذارد جز مرثيه حزين خش خش در سوگ ياران سبزشان.
در رهگذر اين نسيم برگ ريز، دو عزيز همنورد نيز از شاخسار زندگي رخت بر بستند و كوهنوردان باقي را در اندوهي جانكاه به جا گذاشتند.عبور از چاه هجدهم غار پراو، مسيري ديگر را در پيش روي آنان قرار داد و پايان زندگي خاكي ويكتوريا كياني راد و امير احمدي را به تلخي رقم زد. باور كردن اينكه آنها ديگر در بين ما نيستند، بسيار مشكل است. همين يك ماه پيش بود كه ويكتوريا را در پارك مشغول ورزش ديدم، شايد براي سفر بي بازگشتش مشغول تمرين بود و اكنون... مويه هاي مادرش كه رفتن او را هنوز باور ندارد، چشمان به خون نشسته ياران كه در بهتي رقت بار فرو رفته اند و انتظار خروج پيكرهاي بي جان آنها از غار طلسم شده "پراو" . روحتان شاد