مدتي است كه انديشيدن به فاني بودن دنيا و ارزشهاي اعتباري آن، سخت فكرم را درگير كرده، چيزي كه مساله را پيچيده تر مي كند، مبهم بودن دنياي پس از مرگ است و اينكه واقعا جاودانگي و خلود به چه معني است! نظريات گوناگوني در اين خصوص ايراد شده است ولي همه آنها در حد يك نظريه هستند و نه بيشتر. بودائي ها، مسلمانان، يهوديان و... هر كدام به نحوي آنرا توجيه كرده اند ولي هيچكدام با تجربه به دست نيامده و صرفا فرضيه است. ديروز كتاب رباعيات خيام را ورق مي زدم و به دو بيتي جالبي برخورد كردم. شايد بهترين راه حل را او سالها پيش انتخاب كرده باشد. دقت كنيد:
اي دل چو حقيقت جهان است مجاز
چندين چه خوري تو غم، از اين رنج دراز
تن را به قضا سپار و با درد بساز
كاين رفته قلم، ز بهر تو نايد باز