چند روز پيش يكي از اقوام، اين جهان را وداع گفت و راهي نمي دانم كجا شد، شايد دنياي ديگر!
جهت مراسم دفن مرحوم، راهي بهشت زهرا شديم و پس از مدتي سرگرداني در خيابانهاي بي تابلوي راهنما، به قطعه ٢٢٦ رسيديم.
فضائي بس زشت و دلهره آور، خاك و گودال و خطر سقوط هنوز زنده ها و باز هم خاك و خاك و خاك.
بي نظمي و بد سليقگي در گورستان هم دست از سر ما بر نمي دارد. همانجا آرزو كردم اي كاش در ايران نميرم، يه جائي بميرم كه لااقل زنده هاي حاضر بر خاك سپاري، احساس آرامش كنند و با لباس كثيف و خاك آلود به خانه باز نگردند.
يا جائي بميرم كه هيچگاه نتوانند به خاكم سپارند و بي جاني آنچه را كه قبلا من ناميده مي شد، كسي نبيند!
اي كاش هنگام مرگ، ناپديد مي شدم ومشاهده پيكر بي جانم، خط قرمز بر تصوير خاطرات اطرافيانم نمي كشيد.