در يكي از داستانهاي كوتاه نادر ابراهيمي ذكر شده كه
روزي شيطان از خواب ماندن يك معلم استفاده مي كنه و خودشو به شكل اون در مياره و ميره سر كلاس درس .
بعد از بچه ها ميخواد كه فعل بدبخت بودن رو در زمانهاي گدشته، حال و آينده صرف كنند ولي هيچكدام از بچه ها حاضر نميشه اين فعل رو واسه زمان آينده صرف كنه چون اقا معلم قبلا به اونها گفته بوده كه كلماتي مانند يديختي و عقب ماندگي و ...رو هيچ وقت به زمان آينده نبرن و شيطان شكست خورده از اونجا ميره.
دارم فكر مي كنم كه سالهاست عده اي شيطان صفت مرتب از مردم مي خواهند كه بدبختي رو واسه خودشون و تمام نسلهاي گذشته و آينده صرف كنند ولي دريغ از معلم آينده نگر!!