در چند روز گذشته تعدادي از دوستان و همكاران، كه تعدادشون كم نيست، راهي ديار كفر و الحاد شده اند و ظاهرا سفارت كانادا داره چند ماه آخر سال ميلادي گذشته رو تلافي مي كنه. چيزي كه واسه من سواله اينه كه آيا اينها واقعا به كاري كه دارن مي كنند واقفند يا چون همه دارن ميرن ، اينها هم راهي شدند. من كاملا به شرايط كنوني اشراف دارم و مي دونم كه اينجا چه مشكلات مسخره اي وجود داره و گاهي خودم هم فكر مي كنم كه ديگه تحمل اين مملكت رو ندارم و شديدا بين اين مردم، احساس غربت مي كنم ولي هنوز نتونستم به خودم بقبولونم كه اونجا راحت تر زندگي خواهم كرد، من احساس مي كنم ما محكوم بخت و اقبال خويش هستيم و به هيچ ترتيبي نمي تونيم از اون فرار كنيم خواه تو امريكا باشيم خواه تو علي آباد كتول. به زعم اينجانب رفتن فقط شكل مشكلات رو عوض مي كنه و مشكلي رو حل نمي كنه. مشكل ما اينه كه با خودمون هنوز كنار نيومديم.