يه زماني بعضي از فيلمها يا تاتر ها كه با استقبال جماعت مواجه مي شد، فيلمهايي بود كه در آن، شرايط و روابط متضاد در يك پلان به چشم مي خورد ... خوب الان يك خيابان شلوغ را تجسم كنيد:
ترافيك، بوق، پاره خطهاي متقاطع ( وقتي يك حركت ماشينها رو از بالا نگاه مي كنيم)، قيافه هاي عصبي بعضي ها، قيافه هاي بي خيال بعضي ها، قيافه هاي كودن بعضي ها. ويترين پر از جنس مغازه ها،دست فروشهاي پر از جنس، ماشينهاي لوكس با قيافه هاي شيك، ماشينهاي لوكس با قيافه هاي معلوم الحال،ماشينهاي لوكس با قيافه هاي جواد،ماشينهاي فرسوده با قيافه هاي شيك،ماشينهاي فرسوده با قيافه هاي غير معلوم الحال، آدمهاي پياده شيك، آدمهاي پياده گدا، آدمهاي پياده معمولي،آدمهاي پياده ولگرد كه نگاهشون دنبال دگمه هاي بازه، خريد و فروش مواد مخدر، فيلم،عكس ،مسكرات، پماد ...
در اين شرايط يه دفعه يكي داد ميزنه "آي دزد" و متعاقبا فرار يك موتور سوار موبايل به دندون از ميان ماشينها، اونطرف دو تا راننده مشغول كشتي آزاد(خيلي آزاد)هستند. سمت ديگه يه سري اتول مدل بالا جلو دو تا "شيما" منتظر انتخاب هستند.ناگهان صداي بوق بوق !! زوج جواني در آغاز زندگي در يك ماشين گل زده واسه يه دوربين فيلم بازي مي كنند در حاليكه مرد جوان يواشكي داره شيما رو مي پاد !!
و در اين ميان در حاليكه به دليل توقف غير مجاز راننده هاي مسافر كش در ورودي ميدان و تردد ورود ممنوع در خيابان مجاور ، گره ترافيكي ايجاد شده، افسران راهنمايي هر كسي رو كه كمر بند ايمني نداشته باشه به شدت جريمه مي كنند