داخل هواپيما نشسته بودم و هواپيما در حال اوج گرفتن بود و من كنار پنجره كوچك شدن شهر را نگاه مي كردم ، خيابانها و خانه ها و ماشينها و... شكل يك ماكت را بخود گرفته بودند و در همجواري كوه و درخت ، كادري چشم نواز را پديد آورده بود. يك لحظه در ذهنم روي اين كادر زوم كردم . تجسم ازدحام ميادين ، گره هاي ترافيك ، سرقت ،فحشا ، فقر و... باور كردنش سخت بود، آخه مگه ميشه اين تصوير زيبا اينهمه غصه تو دلش باشه.
بعد به ذهنم رسيد از اين تجربه ميشه استفاده مثبت هم كرد و اون اينكه هر وقت يه مساله اي و يا مشكلي زشتيهاش عذاب آور شد كافيه يه ذره ازش دور بشيم تا زيباتر ببينيمش و مسلما منطقي تر به حسابش برسيم