اي كاش بتوان در يك جمله تمام آنچه را بايد، گفت وتمام آنچه را، هست، گفت وتمام آنچه را، نيست، گفت. اي كاش چشمها آينه دل بودند و اي كاش دل آدمي به فراخي يك دشت، سادگي و بي ريايي را به جان او هديه مي كرد.
تحمل دروغ و نيرنگ، پستي و نابخردي ، نيستي و نامردي را تا كي بايد تاوان دوست داشتن دانست،
دل بستن! چه كلمه غريبي، توهم حقيقي، همه آنچه را داري ناديده پنداري و هر آنچه را نيست، جستجو كني،عدم را جستجو كني.
دل بستن! بنده توهمات واهي شدن و قرباني كردن فرهيختگي در محضر تصور، ساختن برج آمال بر بستن پوشالين خيال.