لوگو براي گاه نگار


سايت هاي ديدني

Persia Desert
Public Broadcasting Service (PBS)
نشريه سخن
كارنامه

وب لاگهاي ديگر

پويه
باكره
سيزيف
خوابگرد
طراوت
Rahaa
شروين
آذر و آينه اش
Carpe Diem
مشهدي ها
خانه آدم كجاست
درباره هستي من
اخترك ب-٦١٢ كجاست

World Cartoon & Caricature

نوشته هاي قديم


آبان ٨٠
آذر ٨٠
دي ٨٠
بهمن ٨٠
اسفند ٨٠
فروردين ٨١
ارديبهشت٨١
خرداد٨١
تير٨١
مرداد٨١
شهريور٨١
مهر٨١
آبان ٨١
آذر ٨١
دي ٨١
بهمن ٨١
اسفند ٨١
فروردين ٨٢
ارديبهشت ٨٢

يادداشتهاي تنهائي  


عكسهاي من-١١ آلبوم تماس بگيريد

Tuesday, April 30, 2002 :::
 

مي گويند از نظر بودا، اسفناكترين غم، نبودن با كساني است كه دوستشان داريم.ولي به نظر من اسفناكترين غم، بودن با كساني است كه دوستشان نداريم.
(به اين ميگن آخر اعتماد به نفس! واسه بودا هم كري ميخونيم!!)


Tuesday, April 30, 2002


Monday, April 29, 2002 :::
 

دوستي به قول خودش از امپرياليسم بلاگي! برام نوشته بود . از اينكه عده اي بلاگ بزرگ و اسم و رسم دار، تقريبا فضا رو قبضه کرده اند و واسه همينه که خيلي ها کاري مي کنن که بالاخره يه جوري اسمشون تو يکي از بلاگ هاي بزرگ باشه تا بيننده هاشون زياد بشه! نوشته بود كه مطالب جنجالي نوشتن،‌هميشه به نوعي جاذب است ولي به چه قيمت!

جوابي كه من به اين دوست عزيز دادم اينه كه معمولا در قفس پرندگان صداي كلاغ بيشتر به گوش مي رسه تا بلبل!
تو وبلاگستان هم عده اي با سر وصدا و جنجال تلاش مي كنند نظر جماعت رو به خودشون معطوف كنند و در اين راه از شخصيت خود هم مايه ميزارن، عده اي ديگر با نمايش خود آرماني و نه واقعي به خود و ديگران دروغ مي گويند و با تحقير سنتها و هر آنچه كه با سليقه آنها جور نيست، دم از روشنفكري مي زنند و از سيگار كشيدن در مستراح اثر هنري خلق مي كنند!
و عده اي هم به دليل ساده و بي ريا نوشتن، از جذابيت ذاتي برخوردارند، اين نوشته ها ممكن است در مورد سياست يا هوا و دريا و يا سكس به عنوان يك حقيقت باشد.

به هر حال بيننده بيشتر به معني كيفيت بهتر نيست و از طرفي وبلاگستان هم ميدان مسابقه نيست و انسانها آزادند بدون مزاحمت براي آزادي ديگران، هر چه ميخواهد دل تنگشان، بنويسند.پس دوست من! بهتر است بجاي امپرياليسم بلاگي! به ليبراليسم بلاگي بيانديشيم.


Monday, April 29, 2002


Sunday, April 28, 2002 :::
 

مي گويند براي اخم كردن ٤٣ ماهيچه بايد فعال شوند و براي خنديدن ١٧ ماهيجه ولي من امروز زياد نمي تونم بخندم شايد به خاطر جلال رابوكي باشه كه ١٠ روز پيش رفت دماوند و ديگه بر نگشت.شايد يه خاطر خود واقعيم كه دو سه روزه بهانه مي گيره و شايد...


Sunday, April 28, 2002


Saturday, April 27, 2002 :::
 


اينم مائيم رو سفيدي




Saturday, April 27, 2002


 

هوا ابريست، سفيدي ها خاكستري مي نمايند ولي من سفيدي را مي بينم كه لبخند ميزند.


Saturday, April 27, 2002


Wednesday, April 24, 2002 :::
 

هيچوقت فكر نمي كردم همنوع بودن مستقل از مليت و تژاد و طبقه اجتماعي بتونه چشاي آدمو باروني كنه، مگه چه مدت بود مي شناختمش كه از رفتنش اينقدر دلتنگم. صداش از ديشب تو گوشمه، يه لهجه افغاني و دو تا چشم قرمز شده از بي تابي ترك عادت و اشتياق وصال.
يه صدا كه گفت:
-منو حلال كنيد، فردا برمي گردم افغانستان!
گفتم: دوباره برميگردي پيش ما
گفت:فكر نكنم!
آخه هر شب كه ميومدم خونه، اون در پاركينگ رو باز مي كرد و ما دو تا مثله دو تا بچه مدرسه اي واسه هم دست تكون مي داديم، من توي ماشين و اون جلو در.
اون ٤٠ ساله و من ٣٠ ساله.
ولي ديشب حديث ديگري بود، حال و هواي ديگري داشت، پر بود از غم، پر بود از شادي، پر بود از بغض و من پر بودم از بغض،
يه صدا با لهجه افغاني و دو تا چشم قرمز "حلالم كن"


Wednesday, April 24, 2002


Tuesday, April 23, 2002 :::
 

اينجا را حتما ببينيد. در مورد جماعت وب لاگ نويس و سيندرمهاي شايع بين آنهاست و به نظرم كار مانا نيستاني مي باشد.


Tuesday, April 23, 2002


Monday, April 22, 2002 :::
 

برداشت از نميدانم كجا:

اين است جهاني كه در آن زندگي مي كنيم
"...
بزرگراههاي وسيع تر و ديدگاههاي باريك تر
خرج بيشتر و لذت كمتر، بيشتر مي خريم اما كمتر داريم
رفاه بيشتر اما وقت كمتر، درجات تحصيلي بالاتر اما احساس مشترك كمتر، دانش بيشتر اما قدرت تشخيص كمتر، متخصص بيشتر اما مشكلات افزون تر...
به دارائي هاي خود افزوده ايم در حاليكه از ارزش هاي خود كاسته ايم. بسيار حرف مي زنيم و به ندرت عشق مي ورزيم و بسيار دروغ مي گوئيم.
...
كم مي خنديم، تند مي رانيم، سريع به اوج عصبانيت مي رسيم، تا دير وقت بيدار مي مانيم،خسته از خواب بر مي خيزيم، كم مطالعه مي كنيم، زياد تلويزيون تماشا مي كنيم و به ندرت دل به عبادت مي سپاريم.
اتم را شكافته ايم اما تعصب را نه!

و ...
اين است جهاني كه در آن زندگي مي كنيم"
من فكر مي كنم همه موارد ذكر شده ناشي از جهالت انسان نسبت به خودش است و ماداميكه خود را نشناخته ايم ، راه به خطا خواهيم برد


Monday, April 22, 2002


Sunday, April 21, 2002 :::
 

در ادامه مطلب ديروز، نكته ديگري در مورد بودا در همان سخنراني لوئيس بورخس وجود دارد كه براي من تازگي داشت و آن اينكه در شريعت بودا رياضت كشي خطاست! بودا دين رياضت نيست و زندگي دنيوي شرم آور محسوب نمي شود.
آيين بودا معتقد است رياضت كشي شايد ضروري باشد ولي نه پيش از امتحان كردن زندگي. بايد كه زيست و به زيبائيهاي زندگي دست يافت و بعد از آن چشم پوشيد . چشم پوشي بدون شناخت فضيلت محسوب نمي شود. همانطور كه سيذارتا براي رسيدن به نيروانا از زندگي اشرافي خويش چشم پوشيد و با شيطان جنگيد و پس از پيروزي ، به گفته بورخس ، سيذارتا ديگر سيذارتا نيست، بودا ست.


Sunday, April 21, 2002


 

خوب سر در خونه ما هم به دستخط مرتضي عزيز مزين شد. باشد كه قبول افتد


Sunday, April 21, 2002


Saturday, April 20, 2002 :::
 

يكي از سخنرانيهاي بورخس در بودا گري را مطالعه مي كردم.دو نكته براي من جالب بود، اولين نكته تسامح در دين بوداست. بودا هرگز متوسل به زور براي افزايش قلمرو خود نشده . يك بودائي خوب با آزادي كامل ميتواند كاتوليك، لوتري، شينتوئيست، يهودي يا مسلمان شود.
دومين نكته آنكه در اين مذهب بجاي تكيه بر مباحث پيدايشي ، تكيه بر تعاليم آن است . در اين دين بدون پذيرفتن داستان سيذارتا، مي توان بودائي بود و تعاليم او را باور كرد ولي آيا در اسلام مي توان به محمد ايمان نداشته باشي ولي مسلمان باشي? در مورد مسيح هم همينطور.


Saturday, April 20, 2002


Wednesday, April 17, 2002 :::
 

در يكي از داستانهاي كوتاه نادر ابراهيمي ذكر شده كه
روزي شيطان از خواب ماندن يك معلم استفاده مي كنه و خودشو به شكل اون در مياره و ميره سر كلاس درس .
بعد از بچه ها ميخواد كه فعل بدبخت بودن رو در زمانهاي گدشته، حال و آينده صرف كنند ولي هيچكدام از بچه ها حاضر نميشه اين فعل رو واسه زمان آينده صرف كنه چون اقا معلم قبلا به اونها گفته بوده كه كلماتي مانند يديختي و عقب ماندگي و ...رو هيچ وقت به زمان آينده نبرن و شيطان شكست خورده از اونجا ميره.

دارم فكر مي كنم كه سالهاست عده اي شيطان صفت مرتب از مردم مي خواهند كه بدبختي رو واسه خودشون و تمام نسلهاي گذشته و آينده صرف كنند ولي دريغ از معلم آينده نگر!!


Wednesday, April 17, 2002


 

نمي دونم چرا وب لاگ نويسها اينقدر كم كار شدن و شدم.


Wednesday, April 17, 2002


Monday, April 15, 2002 :::
 

گدا آهني به تعداد تابلوهاي پارك ممنوع در سطح شهر قابل مشاهده است، البته خود تابلوهاي بي ربط راهدمائي و رانندگي هم بنوعي گدا آهني محسوب ميشوند!!!



Monday, April 15, 2002


Saturday, April 13, 2002 :::
 

قله توچال
پنجشنبه صبح قصد قله توچال كرديم اگر چه باران شديدي درحال باريدن بود ولي من و او، با شناختي كه از خود و وضعيت جوي داشتيم، راهي شديم.چه استقبال بي نقص و عيبي! همه چيز در نهايت طراوت و زيبائي. مه غليظي ما رو احاطه كرده بود وتا قله نيز ما رو همراهي كرد. خلاصه ساعتها صعود و فرود در فضاي مه آلود و زير ريزش برف ريز و مدام، حسابي حالمونو سر جاش آورد و نهايتا توي پناهگاه سر قله يه چاي داغ داغ!!
متاسفانه شنيدم هفته پيش ٣ نفر توي همين مسير گم شدند و جونشونو از دست دادند.قله توچال رو در هواي نامناسب جدي بگيريد، به دليل ارتفاع زياد و مسير باد گير آن، تاثير تغييرات جوي بسيار سريع است و در صورت آشنا نبودن و نداشتن تجارب برنامه هاي زمستاني، مي تواند حادثه آفرين باشد.اين مطلب رو به آشنايان خود تذكر دهيد كه قله هاي بلند حتي در بهار و تابستان هم مي توانند چهره زمستاني به خود بگيرند و براي آماتورها دردسرزا شوند.


Saturday, April 13, 2002


Tuesday, April 09, 2002 :::
 

نگاه خسته از وسوسه جستجو، مدام بي تاب آينده است، نمي داند تجربه را تجربه كردن، كاريست عبث يا تمرين اميدواريست.
وقتي پلكها را بر هم مي گذارد، باز درون خاطرات را جستجو مي كند تا آنچه مي خواهد را در گذشته بيابد.
بايد اين درد مدام را با انديشيدن به حال تسكين داد. تفكر به آينده و مرور گذشته با درك حال ميسر است.


Tuesday, April 09, 2002


Monday, April 08, 2002 :::
 

با تشكر از دوست عزيزم مهرداد
يك گزارشگر غربي از ايران گزارش تهيه مي كرده كه به يه مسجد مي رسه.او ميبينه كه مردم واسه گزفتن غذا تو صف ايستادن. از يه نفر مي پرسه ايجا مگه مسجد نيست پس چرا ملت نماز نمي خونن.
جواب ميدن: اگه نماز و دعا ميخواي ببيني، برو مساجد دانشگاهها!
گزارشگر مي پرسه اگه نماز و دعا تو دانشگاههاست پس علم و تحصيلات چي ميشه!پس روشنفكرا چه مي كنند!
جواب ميدن: اگه علم و تحصيلات .و روشنفكرا رو ميخواي ، برو زندان اوين.
گزارشگر مي پرسه اگه روشنفكرا و تحصيلكرده ها تو زندانند، پس مجرمين چي ميشن!
جواب ميدن: مجرمين كشور رو ...!!!


Monday, April 08, 2002


Sunday, April 07, 2002 :::
 

گوئي هر كدام پاي در يك سمت ريل مي كوبيم كه هر چه مي رويم، همنورديم و نه با هم يكي، گر چه از دور يكي را مانيم.
حركتمان، حركتي است موازي و همجهت كه تنها مانع وصال نير همان است.
بيا رسيدن را با نرسيدن تجربه كنيم، بايد از ريل خارج شويم ، شايد مسير بهتري بيابيم.


Sunday, April 07, 2002


Saturday, April 06, 2002 :::
 

برداشت:
-آنچه ما بخت و اقبال مي نا ميم، جهل ما از دستگاه پيچيده عليت است.

-ايمان هنر، به تعليق درآوردن ناباروري است.


Saturday, April 06, 2002


Wednesday, April 03, 2002 :::
 

١٤ فروردين-٩ صبح
همين الان دارم از پنجره اتاقم توچال را تمجيد مي كنم، چقدر خوشگل شده، نمي دونم منتظر كيه!
لحظات انتظار، حس واژگان از پيش معني شده، درگيري مدام با ثانيه ها، سبقت گرفتن از زمان.
حس غريبيه !يه لباس سفيد پوشيده كه نگو، هر چي بيشتر مي پوشه، برهنه تر ديده ميشه، مي دونم داره عاشقاشو مي طلبه، اين دلبري ها بي حكمت نيست، مي خواد عشق و ادعا رو آزمايش كنه.
زيباي من، من كه سر سپردگي خودم رو بهت اثبات كردم ، مگه نه اينكه شبهاي زمستون، به خاطر يه لحظه هم آغوشي با تو، جونمو مي گذاشتم كف دستم، اگر چه وصال تو بيش از اينو مي طلبه، اين عشوه گريها فقط برازنده توست نازنين، ادامه بده.
چون چشم تو دل مي برد از گوشه نشينان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نيست


Wednesday, April 03, 2002




Powered by Blogger